روزی لئون تولستوی در خیابانی راه میرفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بیوقفه شروع به فحشدادن و بد و بیراه گفتن کرد.بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحشمالی کرد، تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و…محترمانه معذرتخواهی کرد و در پایان گفت: مادمازل! من لئون تولستوی هستم.زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت: چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟تولستوی در جواب گفت: شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید!...+ با بازی زیبا و بُردِ بسیار بسیار زیباترِ تیمملی فوتبال ایران، خیلی از نامردمان هم، خیلی بیشتر به ما مردم، معرفی شدند! خیلی بیشتر... خدا رو شکر!ایران و ولز و جز و ولزِ برانداز... :) بخوانید, ...ادامه مطلب