چقدر خستهام...خسته از این روزگار...از اون آموزگار...از بندهی شاگرد تنبلش...از مشقهای ننوشتهاش...از دیکتههای صفر کلهگندهاش...از جریمههایش...از اشتباه...از کشیدنهای آه...از بخشش...از تکرار...از تکرار...از تکرار...... بخوانید, ...ادامه مطلب
......رفیق روزهای تنهاییم...هر وقت دلتنگم میآید و سر میزند...درست از روزی که مادرم پرواز کرد و آسمانی شد....+ عاشقش شدم آنقدر که اگر گناه نداشت حتما یکی میخریدم...و اگر میدانستم رهایی برایشان هم بهتر و هم امنتر است، حتما یکی یکی میخریدم و آزادشان میکردم از قفس...افسوس که نمیشود شنید حرف دلشان را...پرندهی زیبا و خوشصدای من...مادر من..., ...ادامه مطلب
...به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیهای بند نشد....با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهرهیچکس، هیچکس اینجا به تو مانند نشد....هر کسی در دل من جای خودش را داردجانشین تو در این سینه خداوند نشد!!....خواستند از تو بگویند شبی شاعرهاعاقبت با قلم شرم نوشتند نشد!...«فاضل نظری» بخوانید, ...ادامه مطلب
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرود وآن دل که با خود داشتم با دلستانم میرودمن ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از اوگویی که نیشی دور از او در استخوانم میرودگفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درونپنهان نمیماند که خون بر آستانم میرودمحمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروانکز عشق آن سرو روان گویی روانم میروداو میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشاندیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرودبرگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشمچون مجمری پرآتشم کز سر دخانم میرودبا آن همه بیداد او وین عهد بیبنیاد اودر سینه دارم یاد او یا بر زبانم میرودبازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم میرودشب تا سحر مینغنوم و اندرز کس مینشنوموین ره نه قاصد میروم کز کف عنانم میرودگفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گلوین نیز نتوانم که دل با کاروانم میرودصبر از وصال یار من برگشتن از دلدار منگر چه نباشد کار من هم کار از آنم میروددر رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخنمن خود به چشم خویشتن دیدم که جانم سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بیوفاطاقت نمیآرم جفا کار از فغانم میرود... بخوانید, ...ادامه مطلب
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرودوآن دل که با خود داشتم با دلستانم میرودمن ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از اوگویی که نیشی دور از او در استخوانم میرودگفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درونپنهان نمیماند که خون بر آستانم میرودمحمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروانکز عشق آن سرو روان گویی روانم میروداو میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشاندیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرودبرگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشمچون مجمری پرآتشم کز سر دخانم میرودبا آن همه بیداد او وین عهد بیبنیاد اودر سینه دارم یاد او یا بر زبانم میرودبازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنینکآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم میرودشب تا سحر مینغنوم و اندرز کس مینشنوموین ره نه قاصد میروم کز کف عنانم میرودگفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گلوین نیز نتوانم که دل با کاروانم میرودصبر از وصال یار من برگشتن از دلدار منگر چه نباشد کار من هم کار از آنم میروددر رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخنمن خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرودسعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بیوفاطاقت نمیآرم جفا کار از فغانم میرود... بخوانید, ...ادامه مطلب
شادی روح پاک و مطهر همه عزیزان از دست رفته فاتحهای کامل؛اللهم صل علی مُحَمَّدٍ و آل مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْاعوذ بالله من الشیطان الرجیمبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَالرَّحْمَنِ الرَّحِيمِمَالِكِ يَوْمِ الدِّينِإِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِيناهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَصِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ.بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌاللَّهُ الصَّمَدُلَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْوَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ.بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِقُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَلَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَوَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُوَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْوَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُلَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ.بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِقُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِمِنْ شَرِّ مَا خَلَقَوَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَوَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِوَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ.بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِقُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِمَلِكِ النَّاسِإِلَهِ النَّاسِمِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِالَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِمِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِاللهم صل علی مُحَمَّدٍ و آل مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْاعوذ بالله من الشیطان الرجیماَللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَ, ...ادامه مطلب
سالروز شهادتت و پرواز پدرم!و حالا؛سالگرد آشناییمون و آسمانیشدن مادرم!...ممنون که در تلخترین و سختترین روزهای عمرم مثل یک حامی واقعی کنارم هستی همیشه!.اما؛پدر دلسوز و مادر مهربانم!من به دختر شما بودنم به خود خیلی میبالم... خیلی!.خدایا شکرت... بخوانید, ...ادامه مطلب
آیا آنها "نُخبه بودند؟!".در تعریف نوین و جامع "نخبه"، چنین آمده که:نخبه کسی است که علمی را زیاد بداند؛ و ضمناًاحساس مسؤولیّت کند دربارۀ آن داشتههای علمی در برابر کشورش..+ پس آنهایی که مطالبی را فقط میدانند،و تعداد زیادی فرمول حفظ هستند، لزوماً "نخبه" نیستند...!منبع: "وبلاگ انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد".....آری؛مانند کسانی که این روزها با برداشتن روسری از روی گردن(!)، کشف حجاب کردهاند...!.واقعاً اما کشف کدام حجاب...؟!.و یا آیا قبلاً "آنها با حجاب بودند...؟!" بخوانید, ...ادامه مطلب
آیا آنها "نُخبه بودند؟!".در تعریف نوین و جامع "نخبه"، چنین آمده که:نخبه کسی است که علمی را زیاد بداند؛ و ضمناًاحساس مسؤولیّت کند دربارۀ آن داشتههای علمی در برابر کشورش..+ پس آنهایی که مطالبی را فقط میدانند،و تعداد زیادی فرمول حفظ هستند، لزوماً "نخبه" نیستند...!منبع: "وبلاگ انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد".....آری؛مانند کسانی که این روزها با برداشتن روسری از روی گردن(!)، کشف حجاب کردهاند...!واقعاً اما کشف کدام حجاب؟!و یا آیا آنها قبلاً "با حجاب بودند؟!" بخوانید, ...ادامه مطلب
بچهها خیلی روحیهشون کسل بود؛ آتیش شدید دشمن هم مزید علت خستگی بچهها شده بود. یه دفعه صدای شادی بچهها بلند شد. برگشتم، دیدم پوراحمد و امیر و چند نفر دیگه اومدن خط برا سرکشی، بچهها انقدر به اینا علاقه داشتن که روحیهشون کلاً عوض شد. ده، بیست دقیقه بیشتر نگذشته بود که یه خمپاره پشت خاکریز خورد، گرد و خاک عجیبی بلند شده بود؛ همینکه گرد و غبار نشست، دوربینم رو برداشتم تا ببینم چه خبره. رفتم جلوتر که این صحنه رو دیدم. دو تا عکس ازش گرفتم، یکی از تموم بدنش، یکی از صورتش، یه قطره خون رو لبش بود. دیدم امیر تو اون حالت تو حال خودشه و داره زیر لب زمزمهای میکنه. رفتم جلوتر ولی متوجه حرفش نشدم. همون موقع بود که دیگه شهید شد…...حیا + غیرت = امنیت! اگر به واسطهی خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم؛ از مردان بیغیرت و زنان بیحیا نمیگذرم... , ...ادامه مطلب
تو همان فصلی که عاشقشده پاییز منیهمهی هستی و نیستی و همه چیز منیبدون شرحترین عکس رخ یاری و هماخترم، هم قمرم، هم شمس تبریز منی.......سروده: «سایه» بخوانید, ...ادامه مطلب
《بسم رب الشهداء «شناسایی»!》پستی که چندباره ویرایش شد و باز هم اگر خدا توفیق دهد و عمری، خواهد شد کماکان انشاءالله!فیالحال... خمپاره که به زمین نشست؛بنیانگذار اطلاعات عملیات در جنگ، طراح و استراتژیست نظامی و نظریهپرداز بزرگ، مؤسس و پایهگذار سازمان و یگان رزم و آموزش نیروهای مردمی، بنیانگذار قدرت دفاعی رزم و شیوهی جدید نظامی، بنیانگذار شیوهی جدید دشمنشناسی در علوم نظامی، بنیانگذار یکی از ارکان مهم جنگ یعنی «رکن دو» در سپاه و بسیج، طراح و برنامهریزی آیندهنگر، هماهنگکنندهای قوی، پیشگویی قدرتمند، پیشگامی در پذیرش خطرات و برداشتن نخستین گام در میدانهای دشوار، تصمیمگیرندهی سریع در حساسترین لحظات، بنبستشکنی با ذهن پویا و بیانی به شدت قوی، معمار با مهارت و صاحب تفکرِ راهبردی و با تجربه و ماهر در تمام ابعاد نظامی، مبتکر راهکارهای عملیاتی، پدر جنگ در سپاه، بهشتی جبههها، بهشتی جنگ، نخبهی جنگی، نابغهی جنگ، نابغهی دفاع، نابغهی نظامی، طراح جنگی، مغز متفکر عملیات، معجزهی انقلاب، میراث معنوی و سرمایهی ملّی، قهرمان ملّیِ صاحبِ فهم و اندیشهی نظامی، مجاهدی مقاوم و نستوه و خستگیناپذیر، اسوهای ناشناخته و گمنام، فرماندهای فکور و مخلص و مبتکر و خلّاق و به جدّ و جهد شجاع، بازوی پر توان فرماندهها، اسوهی حماسه و شجاعت و سلحشوری، رجل کهنهکار جنگ، چشم فرماندهی سپاه در میدان جنگ، چشم بیدار حماسه و القصّه؛ «سقّای جبهه و بسیجیان»، پر کشید و رفت... آری، طبق نقل از قرآن؛ مراحل پنجگانهی «معرفت، هجرت، سرعت، سبقت و پیشوایی» را که مردان بزرگ و اولیاء خاص الهی در طول سالهای متمادی طی, ...ادامه مطلب
خمپاره که به زمین نشست؛بنیانگذار اطلاعات سپاه، طرّاح و استراتژیست نظامی، مؤسس و پایهگذار سازمان و یگان رزم، پدر جنگ در سپاه، بهشتی جبههها، بهشتی جنگ، نخبهی جنگی، نابغهی جنگ، نابغهی دفاع، نابغهی نظامی، طرّاح جنگی، مغز متفکّر عملیات، معجزهی انقلاب، میراث معنوی و سرمایهی ملّیِ میهن , ...ادامه مطلب
دلم یک گوشهی خالیاز دلهره میخواهدخالی از نبودنتهی بیدار شوم و باشیهی بخوابم و بمانی…روحت شاد پدر عزیزم... , ...ادامه مطلب
«یاسمونگولا» ی دخترِ ناز نازی «زکریا»ی نُنُر و نا«رازی»(!) لایو و معلقبازی پیش غازی سکانسِ احساسی و کولیبازی هزار هزار زار و دو صد زر زده تا بهش باباش واکسنِ فایزر زده! «یاسمونگولا» چ دختر ملوسی میگیره با فاز عزا، عروسی! باباش میگه یاسمونگولا تو خوبی یاسمونگولا میگه بابا خودت خوبی! نون و پنیر و کیشمیش و نخودچی کوفت و زهرمارهای تبلیغاتچی... یا حق... , ...ادامه مطلب