»»»»»سایه در خورشید

متن مرتبط با «حرف اول من اسمك» در سایت »»»»»سایه در خورشید نوشته شده است

بلبل خرمای من

  • ......رفیق روزهای تنهایی‌م...هر وقت دلتنگم می‌آید و سر می‌زند...درست از روزی که مادرم پرواز کرد و آسمانی شد....+ عاشقش شدم آن‌قدر که اگر گناه نداشت حتما یکی می‌خریدم...و اگر می‌دانستم رهایی برایشان هم بهتر و هم امن‌تر است، حتما یکی یکی می‌خریدم و آزادشان می‌کردم از قفس...افسوس که نمی‌شود شنید حرف دل‌شان را...پرنده‌ی زیبا و خوش‌صدای من...مادر من..‌., ...ادامه مطلب

  • من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم...

  • ​​​​​​ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رودوآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رودمن مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از اوگویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رودگفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درونپنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رودمحمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروانکز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌روداو می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشاندیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رودبرگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشمچون مجمری پرآتشم کز سر دخانم می‌رودبا آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد اودر سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رودبازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنینکآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می‌رودشب تا سحر می‌نغنوم و اندرز کس می‌نشنوموین ره نه قاصد می‌روم کز کف عنانم می‌رودگفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گلوین نیز نتوانم که دل با کاروانم می‌رودصبر از وصال یار من برگشتن از دلدار منگر چه نباشد کار من هم کار از آنم می‌روددر رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخنمن خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رودسعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی‌وفاطاقت نمی‌آرم جفا کار از فغانم می‌رود... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • حیا + غیرت = امنیت!

  • بچه‌ها خیلی روحیه‌شون کسل بود؛ آتیش شدید دشمن هم مزید علت خستگی بچه‌ها شده بود. یه دفعه صدای شادی بچه‌ها بلند شد. برگشتم، دیدم پوراحمد و امیر و چند نفر دیگه اومدن خط برا سرکشی، بچه‌ها انقدر به اینا علاقه داشتن که روحیه‌شون کلاً عوض شد. ده، بیست دقیقه بیش‌تر نگذشته بود که یه خمپاره پشت خاکریز خورد، گرد و خاک عجیبی بلند شده بود؛ همین‌که گرد و غبار نشست، دوربینم رو برداشتم تا ببینم چه خبره. رفتم جلوتر که این صحنه رو دیدم. دو تا عکس ازش گرفتم، یکی از تموم بدنش، یکی از صورتش، یه قطره خون رو لبش بود. دیدم امیر تو اون حالت تو حال خودشه و داره زیر لب زمزمه‌ای می‌کنه. رفتم جلوتر ولی متوجه حرفش نشدم. همون موقع بود که دیگه شهید شد…...حیا + غیرت = امنیت! اگر به واسطه‌ی خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم؛ از مردان بی‌غیرت و زنان بی‌حیا نمی‌گذرم... , ...ادامه مطلب

  • شمس تبریز منی...

  • تو همان فصلی که عاشق‌شده پاییز منیهمه‌ی هستی و نیستی و همه چیز منیبدون شرح‌ترین عکس رخ یاری و هماخترم، هم قمرم، هم شمس تبریز منی.......سروده: «سایه» بخوانید, ...ادامه مطلب

  • قصّه‌ی ناتمام من

  • دلم یک گوشه‌ی خالیاز دلهره می‌خواهدخالی از نبودنتهی بیدار شوم و باشیهی بخوابم و بمانی…روحت شاد پدر عزیزم... , ...ادامه مطلب

  • حرف اول

  •  ,حرف اول,حرف اول اسم به انگلیسی,حرف اول یونانی,حرف اول اسم,حرف اول يوناني,حرف اول موسسه زبان,حرف اول من اسمك,حرف اول موسسه,اول حرف في اسمي,اول حرف من اسمك يكشف شخصيتك ...ادامه مطلب

  • خداحافظ من رفتم

  •  ,خداحافظ من رفتم,خداحافظ که من رفتم,شعر خداحافظ من رفتم,خداحافظ عشقم من رفتم,اس ام اس خداحافظ من رفتم ...ادامه مطلب

  • مشکی ممنوع!

  • ۳ مدافع‌حرم شهید «عبدالصالح زارع»  , ...ادامه مطلب

  • ی‌«قطعه» ی‌‌کامنت...

  • امشب ی«قطعه» ی‌کامنت... بعدشم . . . خداحافظ نت!, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها